خطا كردم...

ساخت وبلاگ
خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته ستخودمُ جدمُ جدِ پدرم سوخته ستخواستم جیغ شوم گریه بی شرط شومخواستم از همهء مرحله ها پرت شومکسی از گوشی مشغول به من می خندیدآخر مرحله شد گوی به من می خندیدیک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرابازی مسخره ای بود رها کرد مرابا خودم با همه با ترسِ تو مخلوط شدمشوت بودم که به بازی بدی شوت شدمآنچه می رفت و نمی رفت فرو من بودمحافظِ این همه اسرار مگو من بودماز تحمل که گذشتم به تحمل خوردمدردم این بود که از یار خودی گول خوردمحرفی از عقلِ بد اندیش به یک مست زدندباختیم آخر بازی همگی دست زدنداز تو آغاز شدم تا که به پایان برسمرفتم از کوچه که شاید به خیابان برسمگویه زن دادم و زن داد به موی فشنمراه رفتم که به بیراهه خود مطمئنمخسته از بودنِ تو خسته تر از رفتن توخسته از مولویُ شوش به راه آهن توخسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبودخسته از منظره خستهء تهران در دودمرده بودی و کسی در نفسِ من جان داشتمرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشتکشتمت تن زده در ورطهء خون رقصیدمپشتِ هر میکرفن از فرطِ جنون رقصیدماز گذشته شب تو تا به هنوزم آمدمست کردم که نفهمم چه به روزم آمدبه خودم زنگ زدم توی شب پائیزیدود سیگار شدم تا که نبینم چیزی...امیری عظیمی ،سید مهدی موسوی ،خسته ... خطا كردم......
ما را در سایت خطا كردم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehn-e-abi بازدید : 64 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:53

لالایی کن بخواب خوابت قشنگه گل مهتاب شبا هزارتا رنگهیه وقت بیدار نشی از خواب قصهیه وقت پا نذاری تو شهر غصهلالایی کن مامان چشماش بیدارهمثل هر شب لولو پشت دیوارهدیگه بادبادک تو نخ نداره نمیرسه به ابر پاره پارههمه چی یکی بود و یکی نبودهبه من چشمات میگه دریا حسودهاگه سنگ بندازی تو آب دریامیاد شیطون با من به جنگ و دعوادیگه ابرا تو رو از من میگیرنگلای باغچه مون بی تو می میرنلالایی کن لالایی کن مامان تنهات نمیذارهدوستت داره دوستت داره میشینه پای گهواره... خطا كردم......
ما را در سایت خطا كردم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehn-e-abi بازدید : 78 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:53

موسی تو همینجا حنا بار گذاشتُمگذاشتُم گذشتُم از اون پیر ساحل نشین تا یه روزییه روزی یه روزی خبر سی دل مُو بیاره قرارهاز اینجا که هستی که هستی که هستیکه وصلش کنُم مُو به دریاقراره به جای سوارییه قایق بیارُم دِم خونتونبا گل و روسری اناریبا یک عالمهمرغ دریاییِ خوش نوای جنوبینترس عشق جونینترس عشق جونینترس عشق جونییهوی وقت رفتن ببینیبچا خورده میرنزنا توی کل و یزله میرنوُ می پیچه بانگ نی همبونه تو دلکه یارُم آوردنو دریا تماشا میشینه سی لحظه ایکه پا روی دستاش بذاریو جاشوی خسته ش توی شرجیکه یک عمر پاروش شکستهحالا هم گرفتهو می تازه موجیو می دونه عشقش نترسهنترس عشق جونینترس عشق جونی... خطا كردم......
ما را در سایت خطا كردم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehn-e-abi بازدید : 71 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:53